Powered By Blogger

۱۳۹۰ خرداد ۶, جمعه

ماه خرداد برای اتحاد است نه حذف

نامه اقای محمد نوریزاد رو خواندم
حملات باز هم به خاطر گفتن یک جمله شروع شد و بقیه نامه پر بار به هیچ گرفته شد

یک سری دوستان با غرور تمام از پشت کامپیوتر های خودشان از بخش انتهایی نامه ایشان به حدی خشمگین شده اند که یادشان رفته: 1-لقب حر زمانه را همین مرد به دوش میکشد
2-همین مرد بود که بعد از نامه هایش به خامنه ای مورد ستایش عظیمی قرار میگرفت
3-همین مرد بود که از اوین به بیمارستان برده شد
4-همین مرد و امثال این مرد هستن که قلمشان و حرفشان تاثیر بیشتری روی نیروهای نظام دارد تا حرفهای یک وبلاگ نویس یا یک سایت...
.
.
.
هر لحظه که این حملات رو میبینم بیشتر به این جمله ایمان میارم:

تنها کسانی حق حرف زدن دارند که دارن هزینه میدن

پ.ن: از دگم بودن و دگم دیدن بیرون بیایم/ جنبش پویای ما رو به یه جنبش اخبار خون تبدیل نکنید.......
دانشجوی مملکت داره دستگیر میشه به خاطر پخش اطلاعیه تو دانشگاه بعد شما میان داد و بیداد میکنین که ای وای فلانی این حرف و زد!

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۹, پنجشنبه

عکس یکی دیگر از کسانی که احمدی نژاد وجودشان را انکار میکند

عکس از خیابان های شهر در پاسخ به دروغ های احمدی نژاد
زمان تبلیغات مسئولین ستاد ا.ن میگشتن و اینجور شهروندان رو میاوردن تو ستاد خودشون و ازشون تکریم میکردن!
الان کجاس اون همه عوام فریبی و چایی های پشت سر هم؟
کجاست وعده عدالتی که میدادی؟
دروغگو, اووووف بر تو

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۱, چهارشنبه

خرداد

روز 25 اردیبهشت منتظر ما باشید

دیکتاتور برای خرداد  اماده  باش.................


نامه جمعی ازوبلاگ نویسان سبز خطاب به مبارزان سوری


    موج برخاسته از  سرکشی مردمان از زیر یوغ بندگی ظالمان، با گذر از ایران و تونس و مصر و لیبی و یمن و بحرین،  امروز قدرتمندتر و عظیمتر،  به کاخ حاکمان سوریه رسیده است.  گویی که این موج سرکش سر ایستادن ندارد و مشعل آزادیخواهی دست به دست گشته و اینک بر فراز دستان شما مردمان سوریه قرار گرفته است. مشتان گره کرده و اراده با شکوهتان و پایداری سرسختانه تان  به رغم شدت سرکوبها و خونریزیهای دستگاه فاسد و سرکوبگر حاکمان سوری، تحسین ایرانیان و جهانیان را برانگیخته است.
 آزادیخواهان ایران نیز که خود ذیل لوای پرچم سبز مبارزه، به فردای آزادی چشم امید بسته اند، از روز نخست کنجکاوانه و مشتاقانه مبارزه شما مردم سوریه را دنبال می کنند و پیروزی تان را به آرزو نشسته اند و خود را در خشمها و هیجانها و امیدهایتان شریک می دانند. دریغ که آن سوی میدان، حاکمانی نشسته اند که قلب های مرعوبشان مانع از درک حماسه حضور مردم می شود و از هراس فرو ریختن بنای استبدادشان حکم به خونریزی می دهند و بر موج خروشان مردم شمشیر می کشند و نمی دانند که  موجهای بلندتر که از پی می آیند به مراتب ویرانگرترند.
  برای هر ملت، روزی فرا می رسد که شرافت و سربلندی خویش را در بوته آزمایش می بیند و برای پاسداری از آن ناگزیر به قیام می شود. حماسه ای که شما مردم سوریه به تصویر کشیده اید حماسه ای آشنا برای ما مردم ایران است. در هر خبری که از زیر شدیدترین فشارها و سانسورها به دست ما می رسد و در هر فیلمی که از آماج رگبار مسلسلهای نظامیان سوری به تصویر کشیده می شود، داستان مبارزه خود را می بینیم. همین همداستانی است که جنبش های آزادیخواهی منطقه را در کنار هم می نشاند و جباران و حاکمان سرکوبگر را در جبهه مشترک قرار می دهد. حاکمان همدست منطقه، امروز در سرکوب مردم  منافع  مشترک پیدا کرده اند و  در جنایت،  یکدیگر را همراهی می کنند. یکی دستگاه تبلیغ و دیپلماسی اش را مامور می کند که قتل شهروندان مبارز را مشروع جلوه دهد و آزادیخواهان را به عنوان فتنه گران و آشوبگران جلوه دهد و دیگری لشکر سرکوبش را به همراهی در جنایات  گسیل می دارد؛ یکی لشکر سرکوب به بحرین می فرستد و دیگری جوخه های امنیتی اش را به سوریه.اوج این نمایش های فریبکارانه آنجاست که  مدعیان رهبری مسلمین جهان از تریبون نماز جمعه تهران برای مردم مصر خطبه می خوانند و برای مردم فلسطین جامه می درند و در همان حال کشتار سوریان را مشروع اعلام می دارند. این ادامه همان توهم  مالیخولیایی است که اجازه می دهد بر مسند خداوندگاری تکیه زنند و بدین سان  بی محابا درباره جان افراد به قضاوت بنشیند و یکی را شهید بخوانند و دیگری را فتنه گر. از همین روست که امروز سیاهی چهره شان هویدا شده و تایید  جنایتهای شرکای سیاسی  و همدستی شان با ظالمان منطقه، طشت رسوایی شان را  بر زمین انداخته است. 
 تحولات اخیرمنطقه حداقل حسنش این بوده که پرده از چهره نفاق آلود حکومت هایی که پشت دفاع از فلسطینیان و مخالفت با اسراییل پنهان شده اند و مسایل اعراب فلسطین را در هیاهوی تبلیغاتی وجه المصالح اهداف شوم خود کرده اند تا مشروعیتی کاذب برای خود و حکومت نامشروعشان ایجاد کنند برداشته است. مگر می توان همزمان هم مدعی دفاع از حقوق ملت فلسطین بود و هم به کشتار مردمان کشور خود دست زد؟ مگر می توان با موضوع حقوق بشر با استاندارد های دوگانه برخورد کرد و آدم کشی در فلسطین را محکوم کرد اما کشتار در کشور تحت حکومت خود و یا در کشورهای مشترک المنافع را جایز برشمرد؟ این ترفند دروغین حکومت های خودکامه کشورهای عربی از یک سو و هیاهوی تبلیغاتی حکومت مستبد ایران برای بهره برداری سیاسی از اوضاع آشفته فلسطینیان از سوی دیگر، قطعا از این پس نمی تواند موجبات فریب مردم منطقه را فراهم آورد. 
سوای عملکرد غیرقابل دفاع حکومت نامشروع و کودتایی ایران، ریخته شدن خون مبارزان سوری، براستی به جان آزادیخواهان ایرانی ناگوار آمده است.  ایمان داریم که  به مدد پایداری مردمان ، بیرق ظلم برچیده خواهد شد و کاخ لرزان استبداد در برابر شکوه حضور مردم فروخواهد ریخت.   خون آزادیخواهان سوری، فرش قرمزی خواهد شد برای قدوم مبارک آزادی. این سان که شما  ملت سوریه پرچم مبارزه را  با صلابت در دست  گرفته اید، و اینچنین پرغرور در اهتزازش پایمردی می کنید، دیر نباشد که بیرق  پیروزی را بر قله سعادت برافرازید. بدانید و آگاه باشید که در این راه آرزو و دعای خیر آزادیخواهان جنبش سبز  ایران، بدرقه راهتان خواهد بود.
جمعی از وبلاگ نویسان سبز


  • آخرین لیست وبلاگ های امضا کننده را از http://spinooza.blogspot.com دنبال نمایید.
  • در صورت تمایل به  امضا نمودن این نامه و اضافه شدن به لیست امضاکنندگان، پس از انتشار این مطلب در وبلاگ خود، آدرس لینک مربوطه را به آدرس spinooza56@gmail.comایمیل نمایید.

۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۲, دوشنبه

متنی که در چهلمین روز شهادت بهنود رمضانی بر سر مزار وی خونده شد

این متن در اربعین شهادت بهنود بر سر مزار او خوانده شد.....
چه کسی پاسخگوی شته شدن امال و ارزوهای یک خانواده هست؟

آیا این رنج بی پایان را پایانی هست؟!
---------------------------------------------------------------------------
من که از پژمردن یک شاخه گل
از نگاه ساکت یک کودک بیمار
از فغان یک قناری در قفس
از غم یک مرد در زنجیر حتی قاتلی بر دار
اشک در چشمان و بغضم در گلوست
...وندرین ایام زهرم در پیاله زهر مارم در سبوست
مرگ او را از کجا باور کنم
صحبت از پژمردن یک برگ نیست
وای جنگل را بیابان میکنند
دست خون آلود را در پیش چشم خلق پنهان میکنند
هیچ حیوانی به حیوانی نمی دارد روا
آنچه این نامردمان با جان انسان میکنند
صحبت از پژمردن یک برگ نیست
فرض کن مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست
فرض کن یک شاخه گل هم در جهان هرگز نرست
فرض کن جنگل بیابان بود از روز نخست
در کویری سوت و کور
در میان مردمی با این مصیبت ها صبور
صحبت از مرگ محبت مرگ عشق
گفتگو از مرگ انسانیت است


این روز ها برایت دل تنگ تر از همیشه ایم و جای خالی اما سبز تو قلبمان را در سینه می فشارد. عطر بنفشه های وحشی همه جا را پر کرده و شکوفه ها روی درختان خودنمایی می کنند،فصل رستاخیز زمین شده اما تو همچنان خفته در خاکی و ما در حسرت نداشتن و نبودن تو می سوزیم.
بهنود جان!
چهل روز گذشت و ما در این چهل روز واژه صبر را به معنی واقعی کلمه در کنار پدر و مادرت درک کردیم، فهمیدیم که چگونه یک پدر، یک مرد اشک هایش را پنهان می کند و فریادهایش را از نامردی دنیا و مردمانش در گلو خفه می کند تا مبادا قلب عزیزانش به درد آید.

 من از شما می پرسم؟
کدام مرحم را برای قلب سوخته یک مادر سراغ دارید؟ مادری که جگر گوشه اش را نه به دست تقدیر و بازی روزگار از دست داده،مادری که دزدان شرف و انسانیت ثمره زندگیش را به یغما براده اند.

کدام مامن و پناهگاه را برای فریاد کردن درد های دل شکسته پدر سراغ دارید،جز خاک پسر!

حال تنهایی برادر کوچک را چه پر میکند،جز اشک های مادر!
آیا این رنج بی پایان را پایانی هست؟!

چطور فراموش کنیم که چه ناجوان مردانه تو را از ما گرفتند و چه ظالمانه تو را کشتند و ما تن کبودت را که خسته از همه ی قساوت ها و خسته از همه ی وحشی گری ها بود به دل خاک سپردیم و تو چه آرام و عاشقانه خاک وطن را در آغوش کشیدی و چه زیبا همه ی ذهن های خفته را بیدار کردی و فریاد شدی در گوش همه ی جهان و جاوید شدی در قلب زمان.

بهنود جان!
تو که روزی با تولدت شدی بهترین نوید برای پدر و مادرت،با تولد دوباره که مرگش خوانیم شدی بهترین نوید برای همه فرزندان ایرن زمین،نوید به اندیشه ای آزاد،نوید به وجدانی بیدار و نوید به آزادی!

وَ مَن یَقتُل مُومِناً مُتَعَمِداً فَجَزاوُهُ جَهَنَّمُ خلِداً فیها و غَضِبَ اللهُ علیه و لَعنَهُ وَ اَعَدَّلَهُ عَذاباً عَظیما
و هرکس مومنی را به عمد بکشد مجازاتش آتش جهنم است که در ان جاوید معذب خواهد بود و خدا بر او خشم می گیرد و لعنتش میکند و عذابی بسیار شدید برایش مهیا میسازد.

سوره نسا-آیه 93

منبع:فیسبوک شهید بهنود رمضانی