Powered By Blogger

۱۳۹۰ آبان ۲۰, جمعه

روزی با خانواده ی شهید بهنود رمضانی

 مادر بر مزارِ فرزندش
 پارسا که دلتنگِ برادرِ بزرگش است

 به یادِ بهنود


اوحی که از طرفِ مادران پارک لاله به مادر بهنود به یادبود داده شد

 راحت ادامه دارد برادرم

 سخت ترین لحظه برای هر مادر
 دو برادر در کنارِ هم. . . .
 پدری که سر خم نکرد و نخواهد کرد تا گرفتنِ حقِ فرزندش
 بهنودِ عزیز
از پیشِ ما رفتی ولی روزی نیست به یادت نباشیم



سوالی که از مادر بهنود جان در مورد عاملین کشتن بهنود جان شده است//

دراین مورد که پرسیده بودین بهنود جان ما توسط چه اشخاصی کشته شد؟

هیچ گروه یا ارگانی که هنوز این جنایت را به 
عهده نگرفته است,


 ولی از آنجایی که همه ما تا هفته ها و به خصوص شب چهارشنبه سوری سیل موتورسواران باتوم 

بدست که اغلب از نیروهای بسیج و لباس شخصی هایی که اجیر کرده بودند برا ی ارعاب و کشتار. به چشم خودمان دیدیم 

که چطور باتوم را به زنان یا حتی پیر زنانی که در پیاده رو بودند می زدند. ما ترسیدیم و گمان نمی کردیم که بهنود گل ما 

قرار است در این شب تلخ با ضربه این نامردمان اینطور فجیع کشته شود. . دوستان بهنود جان موتورسواران را بسیجی 

تشخیص دادند. البته چه بسیجی چه لباش شخصی یا سپاهی همه از آن سردار رادان جلاد و پلید و بالاتر از آن سردار 

احمدی مقدم و صد البته رهبر منفورشان خامنه ای دستور می گرفتند که این جمع ها را سرکوب کنند. بعد از این قضیه 

چندین بار چند نفر لباس شخص به در منزل ما آمدند و همسایه های ما را تهدید کردند که پرچم های عزا داری و پیام های 

تسلیت مراکز سازمانی و دوستان را از در خانه جمع کنند, تهدید کردند که اگر این پارچه ها را جمع نکنید آپارتمانتان را 

منفجرمی کنیم یا فرزندانتان و پسرهای این آپارتمان را دستگیر می کنیم و چقدر حقیر و نادانند که ای بی شرف ها اگر شما 

دستی در اینکار نداشتید چرا پس از چه می ترسید ازاینکه در آستانه سال نو افرادی که از این خیابان می گذرند مبادا این 

موضوع پخش گردد که دوباره پسر دانشجویی بی گناه توسط بسیجیها و امثالهم کشته شد و .....


دو سه روز طول کشید که برای تحویل جنازه بهنود جان به موبایل همسرم تماس می گرفتند که هر چه زودتر جنازه باید از 

تهران خارج شود و یا بی سرو صدا و و هیچ مراسمی تدفین شود . هویت آن اشخاص نامعلوم بود و به دوستان بهنود جان 

هم اجازه برگزاری مراسمی در میدان 22 نارمک همان مکان قتل در شب چهارشنبه سوری , را ندادند. بعد ها هم به طرق 

مختلف نیروهای امنیتی و اطلاعات قایمشهر افراد نزدیک و همجنین همسرم را به برگزاری بی سرو صدا و معمولی مراسم 

تهدید کردند بدون اینکه مقاله ای خوانده شود و مسایل حاشیه ای گفته شود. چه بسا که شاید افرادی ک با ما همصدا 

گردند و و فریاد عدالت خواهی سر دهند. چرا که آین ریا کاران همیشه می خواهند کشورشان را سرشار از صلح و آرامش 

جلوه می دهند و آبرویشان نرود و به رسانه های خارجی کشیده نشود که چه بسا این کوردلان غافل از آن بودند که 

هموطنان شجاع و با غیرت ما نه تنها در ایران بلکه خارج از این مرز و بوم افراد شایسته ای مثل شما خواهر خوبم فریاد 

مظلومیت پسر بی گناه ما را که تازه در عنفوان جوانی چه آرزوها برایش نداشتیم را از ما اینطور بدزدند . لعنت بر آنان که من 

هنوز هم که هنوز است در ناباوریم و فکر نمی کنم که از پسرم می نویسوم و از پاکی و سر بلندی اش خداوند به ما و همه 

همدردانمان صبر عطا کند.

نام دکتر صادر کننده گواهی پزشکی قانونی همانطور که در نامه مکتوب است به نام .....آمده است.. به نظر شما چه فرقی 

می کند پاسدار, بسیجی یا لباش شخصی این افراد از چه کسانی دستور می گیرند؟ زیاد فکر کردن نمی خواد . افراد لازم 

نیست فعا ل سیاسی باشن که بدونن الان یه روستایی تو دهات دور هم اوضاع و احوال رو می تونه ارزیابی کنه که این افراد 

چقدر ظالم اند و چه اوظاعی در جامعه داریم کاش مشکلات ما همین مسائل فرهنگی و اقتصادی بود برای خانواده هایی 

مثل ما که عزیزانشون رو از دست دادند چقدر ناگوارتر خواهد بود. آنقدر وقیح اند که اوضاع خاورمیانه رو می بینند و با پررویی 

خودشان را تافته ی جدا بافته می دانند به امید روزی که خشم مردم عرب زمین تکانی به ایران زمین بده و اونارو هم بیدار 

کنه که اینقدر بی تفاوت نباشند …

سوالی که از مادر بهنود جان در مورد عاملین کشتن بهنود جان شده است

مادر بر مزارِ فرزندِ شهیدش

سوالی که از مادر بهنود جان در مورد عاملین کشتن بهنود جان شده است. 


دراین مورد که پرسیده بودین بهنود جان ما توسط چه اشخاصی کشته شد؟ هیچ گروه یا ارگانی که هنوز این جنایت را به 

عهده نگرفته است ولی از آنجایی که همه ما تا هفته ها و به خصوص شب چهارشنبه سوری سیل موتورسواران باتوم 

بدست که اغلب از نیروهای بسیج و لباس شخصی هایی که اجیر کرده بودند برا ی ارعاب و کشتار. به چشم خودمان دیدیم 

که چطور باتوم را به زنان یا حتی پیر زنانی که در پیاده رو بودند می زدند. ما ترسیدیم و گمان نمی کردیم که بهنود گل ما 

قرار است در این شب تلخ با ضربه این نامردمان اینطور فجیع کشته شود. . دوستان بهنود جان موتورسواران را بسیجی 

تشخیص دادند. البته چه بسیجی چه لباش شخصی یا سپاهی همه از آن سردار رادان جلاد و پلید و بالاتر از آن سردار 

احمدی مقدم و صد البته رهبر منفورشان خامنه ای دستور می گرفتند که این جمع ها را سرکوب کنند. بعد از این قضیه 

چندین بار چند نفر لباس شخص به در منزل ما آمدند و همسایه های ما را تهدید کردند که پرچم های عزا داری و پیام های 

تسلیت مراکز سازمانی و دوستان را از در خانه جمع کنند, تهدید کردند که اگر این پارچه ها را جمع نکنید آپارتمانتان را 

منفجرمی کنیم یا فرزندانتان و پسرهای این آپارتمان را دستگیر می کنیم و چقدر حقیر و نادانند که ای بی شرف ها اگر شما 

دستی در اینکار نداشتید چرا پس از چه می ترسید ازاینکه در آستانه سال نو افرادی که از این خیابان می گذرند مبادا این 

موضوع پخش گردد که دوباره پسر دانشجویی بی گناه توسط بسیجیها و امثالهم کشته شد و .....


دو سه روز طول کشید که برای تحویل جنازه بهنود جان به موبایل همسرم تماس می گرفتند که هر چه زودتر جنازه باید از 

تهران خارج شود و یا بی سرو صدا و و هیچ مراسمی تدفین شود . هویت آن اشخاص نامعلوم بود و به دوستان بهنود جان 

هم اجازه برگزاری مراسمی در میدان 22 نارمک همان مکان قتل در شب چهارشنبه سوری , را ندادند. بعد ها هم به طرق 

مختلف نیروهای امنیتی و اطلاعات قایمشهر افراد نزدیک و همجنین همسرم را به برگزاری بی سرو صدا و معمولی مراسم 

تهدید کردند بدون اینکه مقاله ای خوانده شود و مسایل حاشیه ای گفته شود. چه بسا که شاید افرادی ک با ما همصدا 

گردند و و فریاد عدالت خواهی سر دهند. چرا که آین ریا کاران همیشه می خواهند کشورشان را سرشار از صلح و آرامش 

جلوه می دهند و آبرویشان نرود و به رسانه های خارجی کشیده نشود که چه بسا این کوردلان غافل از آن بودند که 

هموطنان شجاع و با غیرت ما نه تنها در ایران بلکه خارج از این مرز و بوم افراد شایسته ای مثل شما خواهر خوبم فریاد 

مظلومیت پسر بی گناه ما را که تازه در عنفوان جوانی چه آرزوها برایش نداشتیم را از ما اینطور بدزدند . لعنت بر آنان که من 

هنوز هم که هنوز است در ناباوریم و فکر نمی کنم که از پسرم می نویسوم و از پاکی و سر بلندی اش خداوند به ما و همه 

همدردانمان صبر عطا کند.

نام دکتر صادر کننده گواهی پزشکی قانونی همانطور که در نامه مکتوب است به نام .....آمده است.. به نظر شما چه فرقی 

می کند پاسدار, بسیجی یا لباش شخصی این افراد از چه کسانی دستور می گیرند؟ زیاد فکر کردن نمی خواد . افراد لازم 

نیست فعا ل سیاسی باشن که بدونن الان یه روستایی تو دهات دور هم اوضاع و احوال رو می تونه ارزیابی کنه که این افراد 

چقدر ظالم اند و چه اوظاعی در جامعه داریم کاش مشکلات ما همین مسائل فرهنگی و اقتصادی بود برای خانواده هایی 

مثل ما که عزیزانشون رو از دست دادند چقدر ناگوارتر خواهد بود. آنقدر وقیح اند که اوضاع خاورمیانه رو می بینند و با پررویی 

خودشان را تافته ی جدا بافته می دانند به امید روزی که خشم مردم عرب زمین تکانی به ایران زمین بده و اونارو هم بیدار 

کنه که اینقدر بی تفاوت نباشند …