Powered By Blogger

۱۳۸۹ اسفند ۱۶, دوشنبه

١٧ اسفند روز ما شود.....

يكي و ميشناسم به رفيقش با شوكر زد تو درگيرياي سال ٨٨ وقتي گارديا ريخته بودن تو دانشگاه بابلسر و بي هوشش كرد, قايمش كرد تا دستگير نشه/
ده اسفند تو راه ازادي اروم اروم داشتيم از كنار بسيجيا رد ميشديم يكيشون در حالي كه شوكرش و داشت ورنداز ميكرد به ٢تاي ديگه ميگفت: با اين حال ميده زدن,
با حالت خندون هم ميگفت!
هر چند طرفاي رسالت وقتي يه بي ناموس با شوكر افتاده بود به جون يه خانم يه جوون مرد رفت جلو و زحمت گوه كردن اون بي ناموس حروم زاده رو كشيد......
پ.ن: همه دوست داريم عيد رو خونه باشيم, ولي اين راه رفتنيه, بعد يه موقعي ميخواي جبران كني كه خيلي ديره.....
پ.ن:فردا بشه بعد از اتمام خريد عيد برسم خونه يه كوچولو قبول ميكنم سال ٨٩ سال بد شانسي من نبود.
يا حق

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر