Powered By Blogger

۱۳۸۹ اسفند ۲۷, جمعه

بهنود رمضانی

پنچ شنبه طرفای ساعت 8 بهنود و رسوندن به روستای قراخیل از توابع قائمشهر..........
خون گریه میکردن همه/ خون
رفیقای بهنود هم تو اتاق بودن. پدرش داشت دیوانه میشد/ دسته گل بزرگ کرده بود الان داشت واسش مجلس ختم میگرفت/
 ماجرا: چهاشنبه سوری اینا داشتن بمب دستیارو میترکوندن تو میدون 22//
 اینا شروع کردن به زدن بمبا و طرفای خونه یکی از دوستاشون بودن// یه اکیپ ضد شورش* داشت از خیابون پایینی رد میشد اینا بمب طرف اونا پرتاب کردن........
ضدشورشا 2قسمت شدن یه سری اومدن دنبال اینا// تو این لحظه 3نفر بودن/ یکی شون وقتی مامورا نزدیک شدن فرار تونس بکنه/ یکیشون حالش خیلی بد بود که حتی یادش نمیومد و داشت از بقیه بچه ها میپرسید/
یکی هم بهنود// اونی که فرار کرده بود تعریف میکرد: من دوییدم خیلی بعد دیدم مامور دیگه دنبالم نمیکنه/ داشتم دوباره بر میگشتم دم خونه .... یهو دیدم همسایه ... داد زده: بهنود و کشتن / بهنود و کشتن...................
بعد بهنود و رسوندن بیمارستان که بعد از چند دقیقه بهنود تموم کرده بود.

بهنود و قرار بود ساعت 10:30 صبح از پزشکی قانونی مرخص کنن و این کارو نکردن تا ساعت 12:15/ تا زمانی که پدر بهنود بره و شکایتش رو از بسیجیایی که بهنود و کشته بودن پس بگیره!!!!!
علت مرگ بهنود هم اونجوری که ج.ا ادعا کرد نیست/ اینقدر زدن بهنود رو که کشته شد و دلیل اصلی که با گزارش مشروحش منتشر میشه و بمب تو جیب کار خاصی نکرده بود جز اینکه بدن بهنود و سیاه کنه و... نه اینکه عامل اصلی مرگ بشه/ 
اینو با مدرکی که هست میشه ثابت کرد/ هم علت مرگ هم بسیجیایی که بهنود و کشتن// مردم منتظر باشن...........
صبح ساعت هشت (بر خلاف اون چیزی که دیشب به ما گفته بودن) مراسم شروع شد/ پدرش داشت اتیش میگرفت/ دیشبش به ما گفته بود گوشتون به من باشه فردا..........
صبح یکی از دوستای خانوادگی جای پدر بهنود صحبت کرد که استاد دانشگاه بهشتی هست(پدر بهنود هم استاد دانشگاه بهشتی هست)/ اول حرفاش هم واسه محکمکاری گفت که این یک بیانیه سیاسی نیس...... (پدر بهنود سیاسی هست)
پدرش و بردم طرف ذیگه امامزاده طاهر و چند نفر دورش و گرفتن و باهاش گریه میکردن.......
همه داشتن میگفتن: جعفر صبر داشته باش/ صبر داشته باش//
حتی یه سری با تمام کسایی که رفته بودن رفت به سمت خونه ولی برگشت و اومد سر خاک گفت: خدایا باز هم صبر میکنم/ بازهم صبر..............
مادر بهنود وقتی بهنود و دید که گذاشتن تو قبر فریاد زد: بای ذنب قتلت؟ بای ذنب قتلت؟ به کدامین گناه کشته شد؟

مادر سهراب میفهمه خوب این یه تیکه رو/ تمام مادرا میفهمن..............

یه مرد مسنی سر خاک اومد وقتی فقط رفیقای بهنود بودن اونجا/ با صدای بلند میگفت: تبر استبداد سرو ما رو انداخت ولی جنگل هنوز ایستاده و تو از جنگل هستی بهنود// تو هیچ وقت از یاد نمیری..........................
پ.ن: بچه های میدون 22 نذارن کسی بنرای بهنود و پاره کنه...........
پ.ن*: ضد شورش و بسیج با هم بودن/  با موتور هم بودن پیاده هم بودن
پ.ن: مراسم هفت بهنود یکشنبه برگذار میشه و همینطور قرار مراسم چهلم بهنود تو نوشیروانی برگذار شه/ اطلاع رسانی چهلم به موقعش انجام میگیره

                                                                          بای ذنب قتلت؟

۳ نظر:

  1. مشکل ما دسترسی به خانواده بهنود بود که الان برطرف شده و خبرای موثق رو میذارم الان//
    شرمنده به خاطر خبرای اولیه..............

    پاسخحذف
  2. این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.

    پاسخحذف
  3. این پیش بینی ها رو خود قم حتی قبول نداره!
    ظلم میدونی یعنی چی؟ یعنی اتفاقی که برای بهنود و بهنود ها افتاد

    پاسخحذف